روز نویس

یادداشتی بر فیلم قهرمان اثر جدید جناب فرهادی

یادداشت علی حسن زاده در روزنامه صبح امروز خراسان رضوی

چاپ شده در روزنامه صبح امروز

فرهادی در فیلم قهرمان هوش تحلیلی و اجتماعی خود را به خوبی به نمایش گذاشته است. او با کاردک خود قسمتی از وسط ته دیگ ایران را بریده و گذاشته است وسط میدان. قسمتی که کوچک است ولی به خوبی اوضاع ایران امروز را الیگوری و تمثیل می‌کند .

پس از در یافت جایزه اسکار خانم فرح دیبا با فرهادی تماس گرفته و به او تبریک گفته بود. «دیبا»یی که نماد اپوزوسیون فرهیخته ایران است. همان تماس تاثیر خودش را گذاشته و فرهادی در این فیلم قابها را هم به معنای فرمی و هم به معنای محتوایی باز تر کرده است. دیگر مثل یک جدایی روایتی تونلی بالنز های بسته از یک شخص را گزارش نکرده. او اجازه می دهد تا کسانی که توهم خفقان امروز ایران را دارند بیایند و جامعه واقعی ایران را ببیند. جامعه نازنینی که برای تحریم‌ش شبانه روز امضا جمع می‌کنند. جامعه ای که برایش درویلاهای زیبای نیوجرسی نشسته ونسخه می پیچند. اتفاقا آنها را به قلب این سوء تفاهم هم برده است. در زندان ها. و البته برای همراهی آنان از جایی شروع کرد که نقطه اتصال (آن از خاک دور افتاده ها) است. از  مقبره هایی چند هزار ساله که حتی نمیتوان به کنارشان نشست و چایی خورد و از آنها چیزی برای امروز ایران آموخت.

قصه قهرمان قصه نادر بدون سیمین است. در جدایی فرهادی فردی توسعه یافته تری را روایت می کرد که برای حل مشکلاتش دیالوگ (به معنای فلسفی و اجتماعی ) می آفرید.سیمینی که شجریان گوش می کند و با همسر در حال طلاقش گفتگویی خردمندانه و منطقی دارد. در جدایی ،نادر و سیمین ، با تمام تفاوتهای منطقی و طبقاتی که با طرف مقابلش دارند به خانه شان می رود و گفتگو می آفریند.این دیالوگ و گفتمان سازی در فروشنده هم اتفاق می افتد.

اما قهرمان بخوبی شهروند ایران امروز رانشان می دهد. جامعه ای که توسعه نیافته و قدرت گفتگوی دقیق را هم ندارد. جامعه ای که فرصت گفتگو را هم پیش نمی آورد و طرفهای دعوا با صدای بلند حرف خودش را تکرار می کند. هر طرف این دعوا بعلت نبود این گفتگو سریعا قضاوت می کند و برای قضاوت خود حکم صادر کرده و بر حکمش هم باتعصب پافشاری می‌کند. جامعه ای که در سنت خودش گفتگو داشته ولی در شکل نو شده اش جایی برای آن تعریف نکرده است.

قهرمان فرهادی بخوبی نشان می دهد که چطور شرف بخاطر فقدان گفتگوی دقیق شهید می شود. گفتگویی که نه برای کینه که از نبود توسعه انسانی است و در مواردی از فیلم و جامعه این گفتگو با توجیه( حیا و عزت نفس) شکل نمی گیرد.  گفتگویی که اتفاقا در سنتی ترین وجه اسلامی آن همواره شکل می گرفته است ولی امروز به نام نوعی حیای بی اصالت و ریشه در مجامع منسب به سنت ما مذموم است. [۱]

در قهرمان ما دیگر ایرانی که کشور متفاوت وفرهیخته منطقه است را نمی بینیم. کشوری که شجریان (درجدایی) وساعدی (در فروشنده ) را معرفی می کند.کشوری که هزاران سال است فرّه عجیبی را در پیشانی خودش حمل می کند. فرهادی در مصاحبه ای گفته بود :«من از زمانی که سیگار را ترک کردم متوجه شدم دیگر کاراکتر هایم سیگار نمی کشند». اما او در قهرمان –برای نشان دادن این ایرانی که دارد فرهیختگی اش کم می شود -متعمدانه و با جبر گزارش دهی صادقانه از جامعه کاراکترهایش را با دخانیات نشان می دهد. قهرمان – برخلاف فیلم های در ایران ساخته شده دیگرِ فرهادی- شهری را نشان می دهد که به الگوی «شهرهای باستانی وخاورمیانه ای رایج در فیلمهای غربی» نزدیک است. او این نزدیکی را در تمام آنچه در جلو دوربین ظاهر می شود نشان می دهد. از رنگ پوست بازیگر اصلی و نور گرفته تا اکسسوری های استفاده شده در صحنه ها.   شاید در نگاه فرهادی آن فرّه عجیب «گفتگویی دیالکتیکی و سازنده» در اقلیم هزار رنگ و زبان ایران بوده که امروز فقدانش را به نظاره نشسته ایم.

سوالی که فرهادی برای ایرانی امروز فارغ از داخل و خارج بودنش دارد این است که آیا ما به عنوان یک شهروند و هم به عنوان یک اجتماع و هم به عنوان یک حکومت آیا به آن میزان از توسعه و شعور و درک طرف مقابل رسیده ایم که بتوانیم در گفتگویی وارد شویم که طرف مقابل شرایط مان را  پذیرا باشد؟ ما به میزانی از شناخت خود رسیده ایم که حقیقت را هر چند اندک در طرف مقابل هم ببینیم ؟ همچنین بیتوانیم حقیقت یقینی خودمان را به نحو احسن برای طرف مقابل شرح دهیم ؟یا خیر. آیا ما می توانیم به گفتگویی برسیم که با معیار تمام انسانها جوامع و حکومتها منصفانه و انسانی با‌‌شد؟ آیا ما به آن اندازه مسلمان یا به آن اندازه شهروند جهانی هستیم که برای رسیدن به حقیقت هر آنچه را که مانع است با شهامت به کناری بگذاریم و بی پرده گفتگو کنیم؟

فرهادی برای انجام این گفتگوی ملی شجاعت به خرج داده است. او برای وجه المصالحه بودن و نمایش خودمان به خودمان‌پیش قدمی کرده است. او برای این کار هزینه هم دارد می پردازد و برای این کار بزرگ هم  از هر دوطرف ادعا نارنجک هایی به سمتش پرتاب می شود. ما ایرانیان باید بدانیم زمانی همتمان به اندازه طبع بسیار بلند مان خواهد شد که این رشادت گفتگو سازی را مثل رشادت سرداران و حارسان مرزهایمان بستاییم. همانطور که برای خاکسپاری سردارانمان گرد هم آیی های میلیونی داریم این رشادت را نیز ببینیم و ارج نهیم . که هم  رفیق آن کس است که از ما محافظت می‌کند و هم- همان طور که در احادیث اسلامی هم داریم – رفیق  آن کسی است که مارا به خودمان آنگونه که هستیم نشان می‌دهد.  علی حسن زاده دوم آذر ۱۴۰‪۰

————————————————–

[۱] برای مثال سنتی گفتگوی بی پرده رجوع کنید به گفتگوی رسول الله صلی الله علیه به عنوان پدر خانم با علی ابن ابیطالب علیه السلام به عنوان داماد که چگونه درس برخورد با همسر را در به پسر عمویش اش که فرزند خوانده اش هم می باشد آموزش می دهد. گفتگویی که در بسته سامی، و اسلامی کامل است ولی این  گفتگو برای یک ایرانی مسلمان امروزی غیر قابل باور است